سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من دلم می خواهد...

من دلم می خواهد ...

خانه ای داشته باشم پر دوست ،

کنج هر دیوارش ...

دوستهایم بنشینند آرام 

گل بگو گل بشنو ...

هر کسی می خواهد ،

وارد خانه پر عشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ ...

به من هدیه کند ...

شرط وارد گشتن ...

شست و شوی دلهاست

شرط آن داشتن ...

یک دل بی رنگ و ریاست ،

بر درش برگ گلی می کوبم ،

روی آن با قلم سبز بهار ...

می نویسم ای یار ...

خانه ی ما اینجاست ...

تا که سهراب نپرسد دیگر ،

"خانه دوست کجاست " ... !



[ پنج شنبه 93/1/21 ] [ 10:33 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
گذشته ها گذشته...

 

 



[ پنج شنبه 93/1/21 ] [ 10:28 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
خدایا دلم هوای دیروزرا دارد...

راستی خدادلم هوای دیروز را کرد هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد

مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد

دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو ...

دلم میخواهد … می شود باز هم کودک شد؟؟



[ پنج شنبه 93/1/21 ] [ 10:21 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
داستان کوتاه (عشق و آرامش)...

دوست داشتناستادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.

استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد...

سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند.

چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.

استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند!

این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد....دوست داشتن



[ جمعه 93/1/15 ] [ 11:58 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
احساسم را زیر پایش له کردو رفت...

آرام ترتکانش دهید،
مرگ مغزى شده ،بایدزودتر دفن شود...
چیزى هم براى اهدا ندارد!
احساسم است؛
تا همین دیروز زنده بود،خودم دیدم کسى لهش کردو رفت!


[ جمعه 93/1/15 ] [ 11:52 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
خدایا....

خدایا حکمت قدمهایی را که برایم بر میداری آشکار کن تا درهایی را که به سویم
میگشایی ندانسته نبندم و درهاییکه به رویم میبندی به اصرار نگشایم



[ جمعه 93/1/15 ] [ 11:42 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
زندگی پانتومیم است...

زندگی پانتومیم است...

اگر حرف دلت را به کسی بزنی...

زندگی را باختی...

 

 



[ جمعه 93/1/15 ] [ 11:9 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
دلم گرفته از شب...

دلم گرفته ازشب،با این همه ستاره    

فقط بخاطر توست،ستاره هی می باره

حسرت با تو بودن،منو آخر می کشه    

تار و سکوت و دوری،تو را برام میاره     

چشمای تو مثل ماه،هر آن دلو می بره    

یه شب به من میخنده ،یه آن تنهام میزاره  

صورت پر مهر تو ، هوش از سرم می بره         

دلم به یادت می میره،از بس تو را کم می بینه

هر چی نگاهت میکنم، دلم ازت سیر نمی شه

دلم فقط تورا میخواد،یه عالمه یه عالمه

هر عاشقی خوب می دونه،خلوت عشق یه رازه

اونی که عاشق نشده،پاشو به میدون نزاره

خمار و ویرونتم،تا نگیرن تو را ازم

شاید دیگه ندیدمت،چرا میگی هی نمیشه

یه روز تو هم بیا پیشم،از گریه آزاد بشم

ناز و نوازشم کنی ،تا که دلم راضی بشه

حرفهای آخر ندارم،بازم کن تا به ریشه

فقط می گم منا ببر،تو این دنیا جام نمیشه



[ شنبه 92/12/17 ] [ 9:0 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر

<< مطالب جدیدتر ::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه