من دلم می خواهد...
من دلم می خواهد ...
خانه ای داشته باشم پر دوست ،
کنج هر دیوارش ...
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو ...
هر کسی می خواهد ،
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ ...
به من هدیه کند ...
شرط وارد گشتن ...
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن ...
یک دل بی رنگ و ریاست ،
بر درش برگ گلی می کوبم ،
روی آن با قلم سبز بهار ...
می نویسم ای یار ...
خانه ی ما اینجاست ...
تا که سهراب نپرسد دیگر ،
"خانه دوست کجاست " ... !
[ پنج شنبه 93/1/21 ] [ 10:33 عصر ] [ هستی حشمتی ]
نظر