به نام او که در همین نزدیکیست...!
پرچم کمک داور سرنوشت،مدت هاست به علامت آفساید شادی هایمان بالاست...
نتیجه ی سرنوشت بازی من و زمستان،باهم به شادی کشیده شد،در حقیقت بازی به نفع تو تمام شد.
تقدیر،قانون گل نهایی را فعل کرد تا مبادا تو با گل لبخندت در دروازه ی سکوت را بشکنی...
سرنوشت حتی ثانیه ای برای باز پس گرفتن انتقام از غم تو،وقت اضافه ای منظور نکرد...
قلب من بیشترین گل را از تو خورد!!!!!!!!!!
تو در دروازه ی قلبم را با مهارتی عجیب گشودی و ترجیح دادی که در دروازه ی وجودم بسته باقی بماند.
شنیدم تکل از پشت،کارت قرمز دارد...!!!!!!
نمی دانم ان زمانی که سرنوشت،به تنها بخش باقی مانده ی آرزو های من پشت پا زد، داورها کجا بودند؟؟؟!
هیچکس حتی کارت زردی هم نشان نداد...چرا هیچ داوری خطاهای سرنوشت را نمیبیند؟؟؟!