سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلم گرفته از شب...

دلم گرفته ازشب،با این همه ستاره    

فقط بخاطر توست،ستاره هی می باره

حسرت با تو بودن،منو آخر می کشه    

تار و سکوت و دوری،تو را برام میاره     

چشمای تو مثل ماه،هر آن دلو می بره    

یه شب به من میخنده ،یه آن تنهام میزاره  

صورت پر مهر تو ، هوش از سرم می بره         

دلم به یادت می میره،از بس تو را کم می بینه

هر چی نگاهت میکنم، دلم ازت سیر نمی شه

دلم فقط تورا میخواد،یه عالمه یه عالمه

هر عاشقی خوب می دونه،خلوت عشق یه رازه

اونی که عاشق نشده،پاشو به میدون نزاره

خمار و ویرونتم،تا نگیرن تو را ازم

شاید دیگه ندیدمت،چرا میگی هی نمیشه

یه روز تو هم بیا پیشم،از گریه آزاد بشم

ناز و نوازشم کنی ،تا که دلم راضی بشه

حرفهای آخر ندارم،بازم کن تا به ریشه

فقط می گم منا ببر،تو این دنیا جام نمیشه



[ شنبه 92/12/17 ] [ 9:0 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
برای آینده مینویسم...

برای آینده مینویسم...

برای وقتی که چشم هایت عاشق شود...

آری....؟؟؟!!!!!

قصه های مادر بزرگ راست بود...

همیشه ...

یکی بود...!

یکی نبود...!



[ جمعه 92/12/16 ] [ 10:52 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
دستانم خالیست...

 

خدایا وجودم از سرما یخ زده است...

دستانم خالیست...

به دستانی احتیاج دارم که دستانم را در محکم بگیرند...

تا از گرمای محبتشان تمام وجودم گرم شود...



[ جمعه 92/12/16 ] [ 10:45 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
دلم گرفته از این روزها...

دلم گرفته از این روزها...

اون تنهام گذاشت و رفت...

حداقل بهم فهموند که هیچ چیز تو این دنیا موندنی نیست...

نباید راحت به زیبایی ها دل بست...



[ جمعه 92/12/16 ] [ 10:38 صبح ] [ هستی حشمتی ] نظر
کودکان چیزی از بدی نمیدونن؟؟؟

کودکان نه از خیانت چیزی میدونن...

نه از درغگویی و ریا...

نه از تنهایی... اما دنیایی که توش دارن بزرگ میشن...

پر از خیانت درغگویی و تنهاییه ...؟؟؟

 



[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 4:19 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
خدایا!حوصله ندارم؟؟؟

 

خدایا حوصله ندارم...

تو این  دنیا همه چیز بهم ریختس...

حتی نگاه مهربان آدم ها...یعنی چی؟

 

 

 

 



[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 4:12 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
نی نی های با مزه...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 4:5 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
داستان دختر و پسر...

دختره از دوست دارم های پسره خسته میشه...

شب پسره به دختره اس میده، دختره بدون اینکه اس پسره را بخونه...

میگیره میخوابه....

صبح مامان پسره به دختره زنگ میزنه و میگه: پسرم تو تصادف دیشب کشته شده....

دختره اشک تو چشماش حلقه میشه و تلفنا قطع میکنه...

بعد میره سراغ اس دیشب پسره...

میبینه پسره اس داده بود که:<<عزیزم من تصادف کردم...

به زور خودما رسوندم تا در خونتون... بیا برا آخرین با ببینمت....>>یعنی چی؟



[ جمعه 92/12/9 ] [ 5:17 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
الهام کودک سرطانی.پدری مریض.ومادر سرطانی

الهام کودکی سرطانی که به خاطر کم پولی

به موقع فیزیو ترابی نشده است

والآن در خانه در بستر بیماری تحت مراقبت است....

متاسفانه مادر الهام هم سرطان دارد

و درد های زیادی را تحمل میکند...

در این میان پدر الهام هم که به علت سکته

در بستر است افسوس میخورد

که نمیتواند کاری برای دختر و همسرش بکند...

الهام از رفتن به مدرسه معذور است

و در خانه بدون داشتن معلم درس میخواند

و در کنار درس خواندن کارهای

هنری هم انجام میدهد... مانند نقاشی و...

خوشبختانه فردی خیر تمام هزینه های

درمان الهام را قبول کرده است

حتی اگر برای درمان احتیاج به سفر

در خارج از کشور داشته باشد.

پایان

بیایید همه برای سلامتی الهام و خانواده ی آن

و تمامی کودکان سرطانی دعا کنیم....



[ جمعه 92/12/9 ] [ 4:54 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر
بدون شرح؟؟؟!!!!!



[ یکشنبه 92/12/4 ] [ 4:55 عصر ] [ هستی حشمتی ] نظر

:: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه